برچسب : نویسنده : badiyeh بازدید : 77
هانيه ي خوب نازنینم!
مدتهاست که برایت چیزی ننوشتهام.
زندگی مجال نمیدهد: غم نان!
با وجود این، خودت بهتر میدانی:
نفسی که میکشم تو هستی؛
خونی که در رگهایم میدود و حرارتی که نمیگذارد یخ کنم.
امروز بیشتر از دیروز دوستت میدارم و فردا بیشتر از امروز.
و این، ضعف من نیست
قدرت تو است.
برچسب : نویسنده : badiyeh بازدید : 68
برای زندگی کردن داشتن امید کافیست امید به روزهای گرم به چای کنار فواره ی حوضی که دو هندوانه ی بزرگ زیر آفتاب توی دلش آب تنی میکنند برای زندگی کردن عاشق بودن کافیست آمدن روزهای خوب گشت و گذار شبانه خرید کردن روزهای سخت و طولانی و روزهای روان و زودگذر برای زندگی کردنداشتن کسانی که دوستشان داشته باشی کافیست آسمانی آبی و آفتابی که گرمایش را از تو دریغ نکند من اما ازین بهانه ها برای زندگی کردن تو را انتخاب کردم گرمی دستانت را آؤامش لبخندت را از بین خانه ها خانه پنهانی...
برچسب : نویسنده : badiyeh بازدید : 76
هنوز بوی پیراهن تو
با طعم خیسِ همان فتیر نازکِ برشته با من است.
...
جز ما کسی خبر نداشت
که در خانه با خواهش باران و بوسه چه میکنیم
ما در خفای پرده حتی
از احتمال دیدن حضرت آینه هم سخن میگفتیم
حالمان خوش بود
چراغهای دوردستِ درهی دربند
علامت روشن زندگانی از آوازهای محرمانه بود
و ما خوب میدانستیم
به خاطر آن بهاری که قول قناری و نرگس است
باید به هر حوصله با زمستان زمهریر مدارا کنیم.
برچسب : نداشت, نویسنده : badiyeh بازدید : 94
برچسب : نویسنده : badiyeh بازدید : 77
برچسب : میروی, نویسنده : badiyeh بازدید : 69
برچسب : پنهانی, نویسنده : badiyeh بازدید : 68